فاطمه سیرجانی | شهرآرانیوز؛ همه چیز از یک گروه تلگرامی شروع شد؛ گروهی از آقایان که در فضای مجازی دور هم گرد آمده بودند تا شاید گرهای از کار هم باز کنند و هوادار هم باشند و گاهی هم برای بهترشدن حال خود و دیگر اعضای گروه راهکاری ارائه دهند؛ مثل دورهمی و طبیعت گردی. «گروه کوهنوردی و طبیعت گردی خاوران» یکی از خروجیهای خوب این جمع دوستانه مجازی بود.
گروهی که در ابتدای راه تعداد اعضایش به اندازه انگشتان دست نمیرسید و همه مبتدی بودند، با گذشت کمتر از ۳سال، موفق به صعود به بیشتر قلههای مرتفع ایران شدند. صعود به قله دماوند و برافراشته شدن پرچم گروه برخاسته از محله طلاب، بهانهای بود تا به سراغ پایه گذاران و جمعی از اعضای این گروه برویم و گپ وگفتی دوستانه شکل میگیرد.
علی محمدرضایی سرپرست تیم است؛ بسیار خوش مشرب و خوش صحبت. ما میهمان خانه او هستیم در محله وحید. محمدرضایی که همراه با خانواده تازه از سفر شمال برگشته اند، درخواست ما را برای تهیه گزارشی از فعالیتهای تیم کوهنوردی مشتاقانه پذیرفته اند. زیرا معتقدند باید درباره فعالیتهای خودجوش مردمی که بازخورد مثبت و نتیجه عام دارد، حرف زده شود تا الگویی باشد برای دیگران؛ حرکتهایی که به ویژه در این روزهای کسالت بار و یأس آور کرونایی، میتواند شور و امید به زندگی را به آدمها بازگرداند.
د ر گروه تلگرامی خاوری ها، از هر شغل و حرفهای و با هر نوع تحصیلات از سیکل تا دکترا حضور دارند. هم فکری، ارائه راهکار و اشتغال زایی، بخشی از فعالیتهای این گروه پرشوروشوق است. با شیوع کرونا و محدویتهای این بیماری، موضوع طبیعت گردی و پناه بردن به طبیعت را یکی از اعضا مطرح کرد. انصاری، ساکن محله کوی مهدی که دست بر قضا نماینده شورای اجتماعی محله هم هست، موضوع تشکیل گروه کوهنوردی را مطرح کرد.
با پیشنهاد انصاری، چندنفری که کوهنورد و حرفهای بودند، اعلام آمادگی کردند. عبدالرضا نجفی زاده جوان که چندسال به صورت حرفهای صعودهایش را آغاز کرده بود، شد راهنما تا در اولین طبیعت گردی، هدایت تیم هفت نفره شان را عهده دار شود. رضایی تعریف میکند: «محل قرارمان از همان اولین حرکت، یعنی هشتم آبان ۱۳۹۷، میدان گلشور (مفتح) روبه روی بازار فردوسی تعیین شد. ارتفاعات آب و برق و قله زو انتخاب مربی بود و ما هم راه نابلد و مطیع.»
«شوق فتح قله کم ارتفاع، در اولین صعود شیرینی خاصی دارد؛ به خصوص در نسیم عصرگاهی و زیبایی سرخی غروب در سینه کش کوه و درخشش ریز و کشدار نور خورشید در چشمان.» اینها را معصومه خانم میگوید؛ تنها زن همراه گروه در نخستین صعود. او ادامه میدهد: «بعد از چند ساعت کوهپیمایی، سرانجام به آن بالا رسیدیم. لذت صعود به قله را، آن هم در اولین بار، فقط کسانی میفهمند که شوق صعود دارند و کوه را درک میکنند. آن بالا، در سکوت مطلق کوه و تاریکی محض شبانگاهی، حس آرامش عجیبی را تجربه کردم که وصف شدنی نیست.»
فردای آن روز، وقتی عکسهای کوهنوردی به اشتراک گذاشته شد، دیگران هم به شرکت در این برنامه ترغیب شدند و سه شنبه دوم، گروه با ۲۰ نفر حرکت خود را به سمت قله زو آغاز کرد.
نجفی زاده، سرگروه و مربی تیم که خودش هم از سال ۱۳۹۴ کوهنوردی را شروع کرده بود، خوب میدانست برای آماده شدن به صعودهای بیشتر و بالاتر باید تمرین کرد. این شد که درست یک سال، طبق روال سه شنبهها عازم کوه میشدند: «به مرور تعداد اعضای گروه به ۴۰ نفر هم رسید. تعدادی که در تصورمان هم نبود. نه فقط از محلات طلاب و مفتح و تلگرد، بلکه از آزادشهر، امامیه، قاسم آباد و... هم همراه داشتیم. از استاد دانشگاه تا دانش آموز و دکتر و کارگر در تیم نوپای ما بودند؛ از پیرمرد هفتادساله تا نوجوان ده ساله. صفا و صمیمیتی که بین اعضای گروه شکل گرفته بود، مثال زدنی بود و البته هست.»
کوههای آب وبرق و قله زو که شروع مشق کوهنوردی تازه کارهای این راه بود، بعد از گذشت چند ماه، دیگر حس ماجراجویی جوانان را اقناع نمیکرد و تصمیم گرفتند صعود به کوه خلج را هم تجربه کنند. با این تصمیم، اعضای تیم طبیعت گردی خاوران به ۲ گروه تقسیم شدند. یک گروه به ارتفاعات کم خطرتر آب وبرق میرفتند، اما گروه دوم میخواستند صعودهای پرخطر را هم امتحان کنند.
نجفی زاده وقتی شوق و هیجان هم تیمیها را دید، تصمیم گرفت صعود به ارتفاعات بلندتر را هم با آنها تجربه کند، اما برای شروع با تعداد اندک و فقط ۴ نفر راهی ارتفاعات قوچگر نیشابور شد: «دی ماه سال ۱۳۹۸ همراه با ۴ تن از هم تیمیها راهی دیزباد نیشابور شدیم. خوب میدانستم ارتفاعات آنجا آن فصل سال مملو از برف است و راه سخت؛ اما بچهها باید از یک جایی بخش سخت صعود را هم تجربه میکردند. آن روز قرار نبود تیم دیگری به این قله صعود کند.
برای همین مسیر پای کوب (مسیری که در تردد کوهنوردان مشخص و پاخورده است) پوشیده از برف بود. خودم جلو میرفتم و بچهها پشت سر. حدود سه ساعت ونیم زمان برد. به صدمتری قله که رسیدیم، فرمان برگشت دادم.» انصاری که د ر آن صعود یکی از همراهان تیم بود، دنبال صحبت مربی میگوید: «تصورش را بکنید؛ با هزار شوق و هیجان، در آن وضعیت سخت که تا زانو در برف میروی، به صدمتری قله برسی، اما به تو بگویند برگرد!»
عکس انداختن با تابلوی نصب شده در قله و اهتزار پرچم همراهت که نشان از صعود گروه کوهنوردی دارد، یکی از اهداف مهم تیمهای صعودکننده است. حالا تیم چهارنفره در چندمتری قله، فرمان برگشت میگیرند و باید برگردند.
انصاری در باره دلیل برگشت آن شب توضیح میدهد: «ما در این صعود یکی از درسهای بزرگی را آموختیم که یک کوهنورد حرفهای باید آویزه گوش کند و آن، حرف شنوی بی، چون وچرا از مربی در هر موقعیتی است، حتی اگر تا قله فقط ۱۰ دقیقه راه مانده باشد.»
او برایمان تعریف میکند که در آن صعود، برفی که داخل کفش یکی از افراد گروه رفته بود، سبب سیاهی انگشتان پاهایش شده بود. دلیل اصلی فرمان برگشت مربی هم همین بود.
البته که تجربه مربی در این مسیرها به بچههای گروه در همان صعود ثابت شد و آن روز درس خوبی گرفتند. انصاری در ادامه داستان نخستین صعود میگوید: «بعد از اینکه مربی متوجه سیاه شدن سر انگشتان پای هم تیمی شد، فرمان برگشت داد. در راه برگشت آقای نجفی زاده جلودار گروه بودند و ما به دنبال او میرفتیم. در شیب کوه یکی از بچهها که پاهایش آسیب دیده بود، تعادلش را از دست داد و با سر در سراشیبی تند کوه افتاد. درلحظه خودم را روی زمین انداختم و مچ پایش را محکم چسبیدم.
لحظات حساسی بود. رهاشدن مچ پا یعنی سقوط همراهم در دره مرگ. دوستان که متوجه ماجرا شده بودند، به سرعت خودشان را به ما رساندند. اگر دقت و سرعت عمل در کوهنوردی نباشد، نتیجه اش چیزی نیست جز مرگ دلخراش.»
شیرینی اولین صعود چنان بر دل کوهنوردان آماتور و تازه حرفهای نشست که سال بعد در فاصله ۳ ماه ۳ صعود به بلندترین قلههای سرزمینمان را تجربه کردند. محمدرضایی تعریف میکند: «بعد آن تجربه سخت در برف، هر صعودی در چشممان راحت میآمد. در دومین سفر، مرداد سال ۱۳۹۸ راهی اردبیل شدیم تا ارتفاعات سبلان، سومین قله بلند ایران، را هم تجربه کنیم. شهریور به کلاردشت رفتیم و به قله علم کوه و بعد به ارتفاعات تفتان در سیستان و بلوچستان صعود کردیم.»
آخرین سفر گروه طبیعت گردی خاوران، ۱۴ مرداد امسال به روستای پلور (روستایی از توابع بخش لاریجان آمل در استان مازندران) برای صعود به بام ایران، قله دماوند، اتفاق افتاد. نجفی زاده تعریف میکند: «برای تردد و صعو دهایمان از باشگاه کوهنوردی مجوز میگیریم و با همین برگه مجوز بود که به ما اجازه تردد در دوران کرونا داده شد. دوستان همراه در این صعود همه دماونداولی بودند. باران شدیدی میبارید و صعود سختی پیش رو داشتیم. برای همین مجبور شدیم در کمپهای بین راهی (ایستگاه یا استراحتگاههای تعبیه شده در مسیر کوه) توقف کنیم.
آن روز رعدوبرقهای زیاد و غرشهای آسمان خیلی از کوهنوردان دیگر را که راه را تا نیمه بالا آمد بودند، به انصراف از ادامه مسیر مجبور کرد، اما بچههای تیم طبیعت گردی مشهد با یک ساعت استراحت در کمپ، به راهشان ادامه دادند تا پرچم تیمی محلی از مشهد بالای بام ایران به اهتزار درآید.
البته عضویت در تیم و همراهی با این گروه کوهنوردی و طبیعت گردی بایدها و نبایدهایی دارد و فقط کسانی میتوانند تیم را همراهی کنند که آن موارد را رعایت کنند. او پایبندی و التزام به اخلاقیات و رعایت حد و مرزهای شرعی و اخلاقی را از خط قرمزهای گروه برمی شمارد و میگوید تا این موضوع به تأیید سرپرست گروه و دیگر اعضا قرار نگیرد، تازه واردی برای همراهی با تیم دعوت نمیشود.
علی محمدرضایی به هزینههای سنگین باشگاههای کوهنوردی هم اشاره میکند و میگوید: «ما نه تنها هزینهای برای حضور در برنامه سه شنبهها از میهمانان و اعضا نمیگیریم، بلکه در گروه اعلام میکنیم هرکسی وسیله نقلیه ندارد، میدان گلشور وسیله رفت وبرگشت مهیاست. برای آنهایی هم که بخواهند حرفه ایتر کار را ادامه دهند، این امکان را فراهم میکنیم تا تجهیزات کوهنوردی را از آشنایان با قیمت کمتر از بازار تهیه کنند. هدف اصلی گروه ما گسترش ورزش همگانی و روحیه شادابی و نشاط بین مردم به ویژه مردم حاشیه شهر و کم برخوردارتر است و بس.»
سلمانی یکی از اعضای این تیم کوهنوردی است که هر هفته از امیریه با گروه همراه میشود. او که علاقه زیادی به این رشته ورزشی داشته، در گذشته به صورت انفرادی به ارتفاعات زو و خلج میرفته، اما یک بار که برای کاری به این سمت شهر آمده، پس از شنیدن فعالیت گروه کوهنوردی خاوران، تصمیم گرفته است که با آنها همراه شود: «من دانش آموخته رشته صنایع دستی هستم و کارم طراحی و ساخت نقره جات است. سال ۱۳۹۸ برای انجام کاری گذرم به فرهنگ سرای انقلاب در محله پنجتن افتاد. همان جا با یکی از اعضای این گروه و فعالیت هایشان آشنا شدم.»
برنامه طبیعت گردی هزارمسجد و درههای سیاهکل نخستین همراهی سلمانی با گروه بود. حضور در طبیعت زیبای بهاری و آبشارهای سیاهکل هزارمسجد چنان به مذاق او خوش آمد که پایه ثابت گروه شد. او میگوید: «هزینههای باشگاههای کوهنوردی زیاد است و در توان هرکسی نیست که با آن گروهها همراه شود، اما ما برای همراهی با این گروه هزینهای پرداخت نمیکنیم.»
محمدتقی ابراهیم نیا کهن سالترین عضو گروه است. او با ۷۰ سال سن جزو ۷ نفری است که در نخستین صعود گروه را همراهی کرد. ابراهیم نیا مدرس دانشگاه و استاد خوش نویسی است که از طریق دوستانش از وجود این تیم کوهنوردی آگاه و با آنها همراه شده است: «بیش از ۵۰ سال است که در همه جای شهر مشهد تدریس خوش نویسی میکنم. به واسطه آموزشی که در این منطقه داشتم، باب آشنایی با این گروه باز شد.»
او که ساکن محدودهای نزدیک به کوههای آب وبرق است، میگوید: «من سالها به صورت انفرادی یا با دوستان به کوههای نزدیک منزل میرفتم، اما بعد از ۴ سال وقفه، پس از آشنایی با این گروه و شور و شوقی که در من زنده شد، دوباره این ورزش مفرح را پی گرفتم.»
مشغله کاری و دوری مسیر ارتفاعات خلج برای بعضی دیگر از اعضای تازه کار گروه که سخت آمد، تصمیم گرفتند گروه دیگری راه بیندازند و به راهبری ابراهیم نیا برنامه کوهنوردی در ارتفاعات آب وبرق را ادامه دهند؛ شعبهای دیگر از گروه کوهنوردی طبیعت خاوران در ارتفاعات زو.
برگزاری همایش کوهپیمایی در ارتفاعات آب وبرق برای بانوان و دختران جوان محله کوی مهدی برنامهای بود که به پیشنهاد نماینده ساکنان محله زمستان سال قبل برگزار شد؛ برنامهای که پانزدهم بهمن پارسال، روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن، شکل گرفت. از خاطرات خوش این برنامه، شور و شوق فراوان بانوان حاضر در همایش کو هپیمایی بود.